ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دختر گلم آیدا

بخشندگی را باید از کودکان آموخت

سلام دخمله نازنازم ایدا خانوم عزیز مامان دیگه خیالش راحت شده و حسابی خوش بحالش شده اخه مامان جون از مکه برگشته و دختر ناز من میتونه بازم پیشش بمونه و از طرفی کلی سوغاتی گرفته سه شنبه شب نمی دونم چی شده بود که نصف شب از خواب بیدار شدی زدی زیر گریه و خلاصه یه بلایی سر من اوردی که نگو هر کاری که فکر میکردی کردم تا ساکت شی ،نشد که نشد همش میگفتی دردری دردری تا اینکه مجبور شدم لباساتو با یه مصیبتی بپوشونم و ساعت 3 شب رفتیم پارکینک تا 5 صبح همینجور تو بغلم نگهت داشتم تا خوابت برد وقتی که برگشتم خونه خواستم بذارمت سر جات گریه میکردی خلاصه جونم بهت بگه که  همینجوری روی مبل نشستم و تو تو بغلم خوابیدی تا ساعت 7.30 شد بردمت خو...
10 خرداد 1391

بخشندگی را باید از کودکان آموخت

سلام دخمله نازنازم ایدا خانوم عزیز مامان دیگه خیالش راحت شده و حسابی خوش بحالش شده اخه مامان جون از مکه برگشته و دختر ناز من میتونه بازم پیشش بمونه و از طرفی کلی سوغاتی گرفته سه شنبه شب نمی دونم چی شده بود که نصف شب از خواب بیدار شدی زدی زیر گریه و خلاصه یه بلایی سر من اوردی که نگو هر کاری که فکر میکردی کردم تا ساکت شی ،نشد که نشد همش میگفتی دردری دردری تااینکه مجبور شدم لباساتو با یه مصیبتی بپوشونم و ساعت 3 شب رفتیم پارکینک تا 5 صبح همینجور تو بغلمنگهت داشتم تا خوابت برد وقتی که برگشتم خونه خواستم بذارمت سر جات گریه میکردی خلاصه جونم بهت بگه که همینجوری روی مبل نشستم و تو تو بغلم خوابیدیتا ساعت 7.30 شد بردمت خونه خاله جون و رفتم سر ...
10 خرداد 1391

هر جا ناراحت شدی

ایدا جان به دل خود مراجعه کن و نسبت به تمام کسانی که در گذشته از دست آنها ناراحت شده ای احساس محبت کن. هر جا ناراحت شدی اقدام به بخشش و عفو کن. عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.
10 خرداد 1391

هر جا ناراحت شدی

ایدا جان به دل خود مراجعهکن و نسبت به تمام کسانی که در گذشته از دست آنها ناراحت شده ای احساس محبت کن. هر جا ناراحت شدی اقدام به بخشش و عفو کن. عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.
10 خرداد 1391

چه خدمتی برایتان انجام دهم؟

*دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده ...“ دنیا   مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت:   ”سهم منو بده....“ و تو در كشمكش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا   بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت:   چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ ...“ ...
10 خرداد 1391

شور زندگی

  کودکی هایم اتاقی ساده بود... قصه ای دور اجاقی ساده بود   شب که می شد نقش ها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود   می شدم پروانه خوابم می پرید خوابهایم اتفاقی، ساده بود...   قهر می کردم به شوق آشتی عشق هایم اشتیاقی ساده بود   ساده بودن عادتی مشکل نبود سختی نان بود و باقی ساده بود...   ...
10 خرداد 1391

شور زندگی

کودکی هایم اتاقی ساده بود... قصه ای دور اجاقی ساده بود شب که می شد نقش ها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود می شدم پروانه خوابم می پرید خوابهایم اتفاقی، ساده بود... قهر می کردم به شوق آشتی عشق هایم اشتیاقی ساده بود ساده بودن عادتی مشکل نبود سختی نان بود و باقی ساده بود... ...
10 خرداد 1391

چه خدمتی برایتان انجام دهم؟

*دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده ...“ دنیا مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منو بده....“ و تو در كشمكش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت: چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ ...“ ...
10 خرداد 1391

خداوند همیشه در کنار ما هست برای روزهایی که نمی توان به تنهایی قدم برداشت.

سلام دختر ناز مامان دختر گل من دیگه هزار ماشاله واسه خودش خانومی شده چه کارها و چه شیطنت هایی که نمیکنه من که شرمنده شدم این اواخر خیلی کم وقت گذاشتم واسه نوشتن خاطرات و عکسهای جدیدش واقعا سرم خیلی شلوغ شده البته از اون حال و هوا کمی بیرون اومدم اخه لطف خدا همیشه حالم بوده و شده و انشاله هم خواهد بود و همیشه باید تو مشکلات و این جور گرفتاری ها بسپاریش به خودش تا خودش حق رو به حق دار برسونه چند روز پیش سر این ایدا خانوم  کم بود با بابام حرفم بشه اخه خانم خانوما گریه میکرد حاضر نبود لباساشو بپوشه من هم که عجله داشتم از طرفی هم باباجونش هی میگفت بچه رو اذیت نکن نمی خواد بره وای نمی دونم چه حرصم گرفته بود خلاصه پدر دراومد و حاضرش کر...
10 خرداد 1391

خداوند همیشه در کنار ما هست برای روزهایی که نمی توان به تنهایی قدم برداشت.

سلام دختر ناز مامان دختر گل من دیگه هزار ماشاله واسه خودش خانومی شده چه کارها و چه شیطنت هایی که نمیکنه من که شرمنده شدم این اواخر خیلی کم وقت گذاشتم واسه نوشتن خاطرات و عکسهای جدیدش واقعا سرم خیلی شلوغ شده البته از اون حال و هوا کمی بیرون اومدم اخه لطف خدا همیشه حالم بوده و شده و انشاله هم خواهد بود و همیشه باید تو مشکلات و این جور گرفتاری ها بسپاریش به خودش تا خودش حق رو به حق دار برسونه چند روز پیش سر این ایدا خانوم کم بود با بابام حرفم بشه اخه خانم خانوما گریه میکرد حاضر نبود لباساشو بپوشه من هم که عجله داشتم از طرفی هم باباجونش هی میگفت بچه رو اذیت نکن نمی خواد بره وای نمی دونم چه حرصم گرفته بود خلاصه پدر دراومد و حاضرش کردم ...
10 خرداد 1391