بخشندگی را باید از کودکان آموخت
سلام دخمله نازنازم ایدا خانوم عزیز مامان دیگه خیالش راحت شده و حسابی خوش بحالش شده اخه مامان جون از مکه برگشته و دختر ناز من میتونه بازم پیشش بمونه و از طرفی کلی سوغاتی گرفته سه شنبه شب نمی دونم چی شده بود که نصف شب از خواب بیدار شدی زدی زیر گریه و خلاصه یه بلایی سر من اوردی که نگو هر کاری که فکر میکردی کردم تا ساکت شی ،نشد که نشد همش میگفتی دردری دردری تا اینکه مجبور شدم لباساتو با یه مصیبتی بپوشونم و ساعت 3 شب رفتیم پارکینک تا 5 صبح همینجور تو بغلم نگهت داشتم تا خوابت برد وقتی که برگشتم خونه خواستم بذارمت سر جات گریه میکردی خلاصه جونم بهت بگه که همینجوری روی مبل نشستم و تو تو بغلم خوابیدی تا ساعت 7.30 شد بردمت خو...
نویسنده :
پروانه
12:22